هرساله در ایام اربعین حسینی، شمار زیادی از زائرین حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام برای زیارت به عراق سفر میکنند. زائرینی با ملیت و قومیتهای متفاوت از عراق و ایران تا پاکستانی و افغانستانی و زائرینی از کشورهای اروپایی و امریکایی و غیره.
ازدحام و شلوغی جمعیت و سیل زائران به سمت حرم امام حسین علیهالسلام از شهر نجف، شروع و در طی مسیر پیادهروی به شهر کربلا ختم میشود. پس از رسیدن زائرین به کربلا و به دلیل تجمع زیاد مخصوصا در محدوه حرمین شریف، گاهی پیش میآید که زائرین همراهان خود را گم میکنند واین گم کردن ممکن است از چند دقیقه تا چند روز نیز طول بکشد؛ بسیاری از زائرین پس از گمکردن همراهان، سردرگم و هراسان در بین جمعیت به دنبال ردی از آشنای خود میگردند ولی این جستجو غالباً هم به نتیجه ختم نمیشود.
در خروجی درب رأس الحسین حرم مطهر امام حسین علیهالسلام با زائری سالخورده از شهر مرند روبرو شدم که بسیار نگران بود، از او دلیل نگرانیاش را که در بین جمعیت جستجووار به دنبال گمشدهای بود جویا شدم!! در پاسخ به من گفت که از صبح، در ورودی باب قبله امام حسین، دخترش را گم کرده و هرچه میگردد نشانی از او پیدا نمیکند، شمارهای هم از دخترش همراه نداشت و در طی این ساعات، بارها دور تا دور حرم سیدالشهدا علیهالسلام و حرم حضرت عباس علیهالسلام و بین الحرمین را گشته بود ولی ردی از دختش را نیافته بود.
به او گفتم: خوب به صدای بلندگوهای حرم گوش کن!
پیرمرد به سمت بالا نگاه کرد و به دنبال صدا، نگاهش به ساختمانی افتاد که بنر بزرگی از آن آویزان بود!
(مرکز مفقودین)!!
( آقای صادقی از مشهد، آقای صادقی از مشهد، همراهان شما در مرکز مفقودین خیابان شهدا منتظر شما هستند)
پیرمرد چشمانش برقی زد و انگار امیدی در دلش راه یافته باشد با کنجکاوی پرسید: به خدا از صبح انقدر استرس داشتم که هیچ صدایی را نمیشنیدم و تنها با چشمانم در بین جمعیت درحال جستجو بودم!!
و بلافاصله پرسید: الان باید چکار کنم؟ کجا برم تا دخترم را صدا کنند؟
دست او را گرفتم و به سمت مرکز مفقودین خیابان شهدا راه افتادیم؛ وارد مرکز که شدیم خادمینی با کاورهای مشکی و آبی رنگ مدام در حال رفت و آمد و پاسخ به زائری بودند. سراغ یکی از خادمین آبی پوش که روی کاورش لوگویی با نام راهنمای زائر خودنمایی میکرد رفتم و ماجرایش را برای خادم توضیح دادم؛ دست پیرمرد را در دستش گذاشتم و گفتم این پدر به کمک نیاز دارد و دخترش را از صبح گم کرده لطفا کمکش کنید.
خادم راهنمای زائری نگاهی به پیرمرد انداخت و با مهربانی او را به گوشهای از مرکز مفقودین دعوت کرد؛ من هم با کنجکاوی همراهش رفتم تا با نحوه کار این خادمین بیشتر آشنا شوم.
خادم راهنمای زائر در ابتدا، اطلاعات اولیه پیرمرد را یادداشت و پس از ثبت در یک برنامه موبایلی به نام اپلیکیشن راهنمای زائر به پرسش بیشتر از پیرمرد درباره نحوه گمکردن دخترش مشغول شد.
در همین حین صدای بلندگوهای مرکز مفقودین نام پیرمرد را صدا زدند (همراهان آقای … از مرند، پدر شما در مرکز مفقودین شارع شهدا هستند لطفا هرچه سریعتر مراجعه فرمائید).
کمی تعجب کردم که به این سرعت نام پیرمرد از بلندگوهای مفقودین صدا زده شد!!!!
از خادم راهنمای زائر پرسیدم: به این سرعت انجام شد؟؟ خادم لبخندی زد و گفت: ما خادمین با اپلیکیشنی که مخصوص این منظور و توسط خادمین فناوری اطلاعات خودمان نوشته شده است کار میکنیم و امکانات خوبی هم برای ارائه به زائرین دارد. از همین اعلام مکانیزه و سریع نام گمشدگان از بلندگوهای حرم گرفته تا ثبت مفقودین، ارسال پیامک و تماس رایگان برای زائرین و کلی امکانات دیگر که برای همه زائرین در سفر اربعین، رایگان و قابل دسترسی هست.
از خادم پرسیدم خب از کجا میشه این برنامه رو دانلود و نصب کرد؟ که سریع پاسخ داد، وارد سایت راهنمای زائر به آدرس rahnamazaer.ir/app شو و پس از ورود، روی دانلود اپلیکیشن بزن و به راحتی برنامه رو دانلود و استفاده کن.
گرم صحبت با خادم راهنمای زائر بودم که صدای بلند خانمی توجهم را جلب کرد! دختری از پشت میز مراجعات خادمین راهنمای زائر بلند گریه میکرد و مدام به سمت ما اشاره میکرد!! پیرمرد که نگاهش به سمت صدا برگشت سریع از جا پرید و به سمت دختر رفت! باورم نمیشد که به این سرعت پدر و دختر همدیگر را پیدا کردند و اعلام نام پیرمرد از بلندگوی مرکز مفقودین باعث شده بود تا دخترش صدا را شنیده و به سمت مرکز بیاید. خادمین پدر و دختر را به سمت میزی هدایت و اطلاعاتشان را ثبت کردند و سپس آموزشهایی را به هر دو درباره گمنکردن مجدد یکدیگر انتقال دادند؛ پیرمرد پس از تشکر از من که بانی پیداشدن دخترش شده بودم، مرکز مفقودین شهدا را ترک کرد.
من هم که دیگر کارم تمام شده بود، کفشهایم را پوشیدم و درحال ترک مرکز مفقودین نگاهی به پشت سر انداختم.
خادمین آبی پوش… چه با لذت و بدون خستگی کار میکردند و چه مهربان با زائرین صحبت میکردند. با ورود گمشدهای به مرکز، به سمتش میرفتند و با خوشرویی او را به داخل میآوردند و همچنین با پیدا شدن همراهان گمشدهای اشک میریختند و تا جلوی درب خروج، همراهیاش میکردند.
خادمالحسین بودن، توفیقی است که به این عزیزان داده شده است و چه لذتی از این بالاتر که امام حسین علیهالسلام تو را انتخاب کرده باشد تا در این نوع خاص از خدمت، دستگیر زائرینش باشی.