همهساله زائران بسیاری از کشورهای مختلف فاصله نجف تا کربلا را که ٨٠ کیلومتر است، پیاده طی میکنند. این حرکت که غالبا بهصورت پیاده است، پرجمعیتترین راهپیمایی در جهان بهشمار میآید. در اواخر دهه 80 تنها 2 تا 3میلیون نفر در این راهپیمایی حضور داشتند، ولی در سالهای بعد تعداد زائران شرکتکننده در این راهپیمایی عظیم به بیش از ١٠میلیون نفر رسید. سال ۱۳۹۲ برخی گزارشها از حضور ۱۵میلیون زائر در کربلا خبر داد؛ این تعداد سال ۱۳۹۳ حدود ۲۰میلیون گزارش شد و سال گذشته براساس برخی گزارشها تعداد زائران در این رویداد معنوی با رشد چشمگیری به بیش از ٣٠ميلیون نفر رسید. امسال نیز تبوتاب حضور در پیادهروی اربعین گویای گسترش هرچه بیشتر این راهپیمایی در بین عاشقان حسینی در سراسر جهان است.
در ایران نیز آمارها نشان میدهد از سال 1390 تا 1397 آمار زائران اربعین 60 برابر شده، یعنی از جمعیت 50هزار نفری به جمعیت 3میلیون نفری رسیده است. این افزایش آمار درحالی است که گاهی برخی مسئولان با ارایه آمارهای غیرمستند از دوری جوانان به دین حرف میزنند، بهطور مثال در آخرین اظهارنظر که از سوی مسئولان ستاد اقامه نماز مطرح شد، تنها 42درصد از جوانان نمازخوان هستند. این بحثها، این پرسش را در ذهن تداعی میکند که آیا آمارها و شاخصهای مطرحشده منابع معتبری برای سنجش میزان پایبندی مردم به دین به شمار میآیند یا خیر؟ شهروندآنلاین به بررسی ملاکهای سنجش دینداری در جامعه در گفتوگو با حجتالاسلام «هادی سروش»، استاد فقه و فلسفه در حوزه علمیه قم پرداخته است. این استاد حوزه ضمن ناصحیح خواندن این ملاکهای تکواحدی به بیان ملاکهای معتبر سنجش دینداری از نگاه معصوصین(ع) پرداخته است. آنچه در ادامه میخوانید شرحی از این گفتوگو است.
- به نظرتان دینداری و نقش اجتماعی دین در جامعه نسبت به گذشته چه تغییراتی کرده است؟
دین مجموعهای است که باید بهطور کامل دیده شود، یک واحد نیست که با نگاه به آن تکواحد بتوانیم ارزیابی کلی داشته باشیم، بخشی از دین احکام است، بخشی اخلاق و بخشی عقاید که در زمینه عقاید هم ما با موضوعات بسیاری روبهرو هستیم. بهطور مثال امامت و زیارت اهلبیت(ع) بخشی از عقاید دینی ما به شمار میآیند. اگر مردم و جوانان به یک شاخص از دین توجه کردهاند، ما فقط میتوانیم بگوییم این شاخص دینی افزایش یافته است، نمیتوان مدعی شد که پایبندی به دین در جامعه رو به رشد است یا خیر. اتفاقا ممکن است بخشی از جامعه نسبت به برخی از گزارههای دینی توجه بسیار قوی داشته باشد و آن گزاره رو به رشد باشد، اما جامعه نسبت به پنج، 10 یا 20 گزاره دینی دیگر توجه کمتری داشته باشد، به همین علت نباید برداشت کلی از یک آمار جزیی داشته باشیم. آمارهای جزیی بخشی از معارف و مناسک دینی نمیتواند نشاندهنده دینداری در مجموعه جامعه باشد.
- کدام ملاکها در سنجش دینداری یک جامعه اعتبار بیشتری دارند؟
در جوامع گذشته و دوران ائمه اطهار نیز این موضوع مطرح شده است، بهطور مثال در برهههایی از خلافت خلفای امویان و عباسیان نیز ما شاهد حضور گسترده در نمازجمعه بودهایم. اما در همان جامعه روایات از ائمه اطهار(ع) داریم که از کمتوجهی جامعه به دین گلایه داشتهاند. من بهطور نمونه عرض میکنم، زمان امامسجاد(ع) که حاکمیت مطلق بنیامیه بوده، نمازجمعه و جماعت در آن برهه بسیار قوی بود. مروانیان در آن عصر بدون هیچ منازعهای حاکم شده بودند، در آن شرایط وقتی از امام ملاکهای سنجش دینداری در جامعه سوال شد، امامسجاد(ع) دینداری را در سه شاخصه تعریف میکند. امامسجاد(ع) قول حق، حکم عدل و وفای به عهد را سه شاخص معتبر دینداری در جامعه میداند.
- در مورد این سه شاخص بیشتر صحبت کنیم…
قول حق را اگر بخواهیم امروزی معنا کنیم، یعنی رسانهها و تریبونها. اگر ما در جامعهای قرار گرفتهایم که رسانهها مسیر صحیحی را طی میکنند، درس اخلاق میدهند و حرف حق میزنند، یعنی شاخص دینداری در جامعه خوب محقق شده است، اما اگر تریبونها از باطل گفتند و برای افزایش دانش مردم تلاش نکردند، یعنی شاخص دینداری در جامعه مطلوب نیست. شاخص بعدی از نگاه امام حکم عدل است، یعنی همان قضاوتها و نظارتها. اگر همه قضاوتها و نظارتها براساس حق و عدل قرار گرفت، یعنی نمایانشدن دینداری. سومین شاخص از نگاه امام وفای به عهد است، اگر در میان مردم و جامعه، در بازار و ادارات و مراکز دولتی به مدیریتها، تعهدها و اخلاق پایبند بودیم، یعنی دینداری در جامعه مطلوب است.
- نقش دستگاههای تبلیغی تاثیری در رشد و افول این شاخصها داشته است؟
من خیلی معتقد نیستم حاکمیت چنین برنامهای دارد که واحدی را بیشتر از دیگر شاخصهای دینی ترویج کند. البته هر حاکمیتی در جامعهای که تحت مدیریتش است، سعی دارد نقطههای مثبتی را رسانهای کند و بپروراند. شاید بخش اربعین با توجه به اینکه موضوعی است که میتواند کارکرد رسانهای داشته باشد، بیشتر توی چشمها باشد و بیشتر به آن پرداخته شده است. اما اینکه چرا شاخصی مانند زیارت رو به افزایش است یا شاخصی دیگر روی به افول، باید بررسی کرد.
باید علتها را بازشناسی و با دید معرفتی این موضوعات را بررسی و رصد کنیم. در مورد زیارت، بخش مهمی از افزایش و اشتیاق مربوط به انس مردم با اهل بیت(ع) است، ما در جایی پرورش یافتهایم که نام ائمه طلایهدار آن است. همین ارتباط تنگاتنگ است که بخش زیارت را قوی کرده است. بخش دیگر قوت راهپیمایی اربعین، احساسات زائران است، شیعیان به اهل بیت(ع) توسل میکنند و این توسل و محبت بیپاسخ نمیماند، این رفتوآمد عاطفهای یکی دیگر از دلایل کثرث و افزایش جمعیت در اربعین حسینی است. مورد دیگر، مردمی و خودجوشبودن این راهپیمایی عظیم است. این موضوع جو مثبتی در جامعه ایجاد میکند، اشتیاقآفرین است و روی احساسات جامعه تاثیر مثبت دارد.
بلاتشبیه شما اگر در بازی فوتبال ببینید جو جامعه و تریبونها به دنبال حضور مردم و تماشای این بازی است، قطعا با استقبال بیشماری روبهرو خواهید شد. این یک نمونه ورزشی است در نمونه معنوی نیز به همین صورت است. اربعین برای مردم ما دو خصوصیت دارد، یکی یادآور سالهای غریبی است که ما دستمان از زیارت عتباتی همچون کربلا و نجف محروم بوده و دیگری مردممحور بودن این رویداد است. در دوران جوانی ما یک عکس از حرم امامحسین(ع) هم وجود نداشت، پس از 30سال مرزها باز شد. خُب با این عوامل، جوی ایجاد میشود که کسی خانه نمیماند، بلکه تا پشت مرز هم میرود تا از این مراسم معنوی باز نماند.
- آیا میتوان از راهپیمایی اربعین بهعنوان الگو بهره گرفت؟
اگر منظور شما این است که ما میتوانیم در بخشهای دیگر هم مانند این راهپیمایی عظیم جو معنوی ایجاد کنیم و رسانههای ما تاثیرگذار باشند، میگویم بله. این برمیگردد به اینکه ما اشتیاق جوانان را تحریک کنیم.
- چگونه؟
موانع اشتیاق را برداریم، مثلا اگر من به امامجماعت مسجدی برگزیده شدم و میخواهم در میان جوانان جایی داشته باشم، باید گفتارم اشتیاق ایجاد کند. اگر در محراب و مرکز مذهبی ما این اشتیاق در آن نباشد، مردم مشارکتی نمیکنند. افراد کارگزار یا خادمان باید اشتیاق را ایجاد کنند. - به عقیده شما نقش مردم در برپایی شعائر دیگر همچون نماز جماعت و نماز جمعه هم باید مانند اربعین پررنگتر شود…
بله، دقیقا. اشتیاق است که تکتک این چندمیلیون زائر را راهی اربعین کرده است. مبلغان مذهبی باید محبوب جامعه خود باشند، تا وقتی بخشی از جامعه از فردی تنفر داشته باشد، چنین اشتیاقی ایجاد نمیشود. نباید از بخشهای دولتی برای این موضوعات هزینه کرد. با ورود مردم دیگر نیازی به هزینههای دولتی نیست. - یعنی شما مخالف ورود حاکمیت در ترویج مفاهیم معرفتی هستید؟
خیر. یکی از اهداف و وظایف حکومتهای اسلامی فعالیت در بخشهای معرفتی و مذهبی جامعه است. اما نباید امور دینی مردم در سلیقه و جناحی- سیاسی خلاصه شود. اینکه بخواهیم پیام سیاسی اربعین را به جهانیان منتقل کنیم و عِده و عُدهمان را به دشمنانی همچون داعش نشان دهیم، ایرادی ندارد. اما اگر به جناحگری و رفتارهای سلیقهای تمرکز کنیم، به نتیجه مطلوب نخواهیم رسید. ما در مبانی فقهیمان در بخش مسائل مالی و امور شرعی و دینی، دو بخش داریم؛ نذورات و بخش دیگر اوقاف. دو بخشی که کاملا مردمی است. مثلا در عزاداریها فردی گونی برنج میآورد برای نذر بدون اینکه شناسایی شود. این یعنی مردم هزینهها را با خلوص نیت تامین میکنند، اگر اشتیاق ایجاد شود، مردم با جیب خودشان مخلصانه ورود میکنند، با همان صفا و صمیمیتی که در اربعین میبینیم. - اما گاهی برای تبلیغ و نهی معرفتی شاهدیم دستگاهها از قوه قهریه بهره میگیرند.
بله، نقطه مقابل رویکردی که ذکر کردم، همین است. ممکن است این روشها برای مدتی جواب بدهد. بهطور مثال برای جشن نیمهشعبان، دستگاههای دولتی با اهرمهایی که دارند بیایند و به اجبار از دکاندارها مبلغی برای جشن بگیرند. این موضوع شاید ابتدا جواب دهد، اما درنهایت جواب عکس میدهد. ولی اگر شهروندان خودشان در متن کار باشند، این اتفاق رونق میگیرد. اربعین سالم مانده، چون مردم پای کارند، چون مردم در متن قصهاند.